از منظومه ی بلند سارایوو
برای دریافت فیل صوتی شعر اینجا کلیک کنید
آنجا که می دانی آسمانش آبی نبود
از منظومه ی بلند سارایوو
برای دریافت فیل صوتی شعر اینجا کلیک کنید
ساعت هم نمی دانست
که تاریکی رنگ را انکار می کند
وگرنه عقربه همان وقت ها به جای بیست وچهار می گفت دوازده
اصلن آسمان نبود تا آبی باشد
وجرثقیل چقدر قشنگ شده بود
آنجا اتاق بود و آینه نبود
و رخت آویز و میز که بر ان آرنج تکیه دهی
اصلن لعنتی شبیه اتاق نبود
و ساعتش بیست و چهار ساعته روی بیست و چهار ساله بودم
که چیزی جا ماند
کسانی از طناب درخت شدند
کسانی هم علف و سنگریزه
مرمر نشدند
بدون نام در باران های آن سال ها شسته شدند و سیب شدند و پرتقال
و حالا ترن از اتاق می گذرد
شالی زار می رقصم
و سیم خاردار روی دیوار
گاهی در باران پیر می شود
گاهی در آفتاب بیست و چهار ساله است .
برگرفته شده توسط سینا درمورخه 5/3/1389از کارهای مهردادعارفانی
برگرفته ازسایت:http://www.hashtaad.com
|